در دنیای پرشتاب و همیشه در حال تغییر امروز، تسلط بر زبان انگلیسی به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای ارتباطی، نه تنها فرصتهای شغلی و تحصیلی را افزایش میدهد، بلکه به ما این امکان را میدهد که با فرهنگها و ایدههای مختلف آشنا شویم. آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه برخی از اصطلاحات انگلیسی به بخشی از گفتوگوی روزمره ما تبدیل شدهاند؟ این اصطلاحات، نه تنها زمینه ساز ارتباط موثر هستند، بلکه میتوانند طنز، خلاقیت و عمق بیشتری به مکالمات ما ببخشند.
اما کدام یک از این اصطلاحات بیشترین کاربرد را دارند و چگونه میتوانند بر تعاملات ما تاثیر بگذارند؟ در این مقاله، به بررسی رایجترین اصطلاحات انگلیسی خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه این عبارات میتوانند به شما کمک کنند تا خود را بهتر بیان کنید و در دنیای جهانی امروز به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنید. با ما همراه باشید تا با این جواهرات زبانی آشنا شوید و چگونگی استفاده از آنها را در زندگی روزمره کشف کنید. اجازه دهید تا به سفر هیجانانگیزی در دنیای زبان و اصطلاحات انگلیسی بپردازیم!
اصطلاحات روزمره در زبان انگلیسی – اصطلاحات عامیانه انگلیسی
What’s up
چه خبر؟ / چه میکنی؟
I’m all ears
من کاملاً گوش میکنم و آمادهام تا بشنوم.
How’s it going
حالتان چطور است؟ / اوضاع چطور پیش میرود؟
Take it easy
آرام باش / خودت را زیاد به زحمت نینداز و از زندگی لذت ببر.
No worries
نگران نباش / مشکلی نیست و همه چیز خوب است.
Call it a day
روز را تمام کن / کار امروز را به پایان برسان و استراحت کن.
Piece of cake
خیلی آسان / به سادگی و بدون مشکل انجام دادن.
Keep in touch
در تماس باشیم / ارتباط را حفظ کنیم و در جریان امور یکدیگر باشید.
Hit me up
با من تماس بگیر / به من پیام بده وقتی وقت داری.
Don’t sweat it
نگران نباش / خودت را زیاد تحت فشار نگذار و برای مشکلات کوچک ناراحت نشو.
It’s up to you
به خودت بستگی دارد / تصمیم با تو است و هر چه انتخاب کنی، خوب است.
Break a leg
موفق باشی! / برایت آرزوی موفقیت میکنم (معمولاً در مورد اجراها و نمایشها).
I’m on my way
در راه هستم / به زودی میرسم و در حال حرکت به سمت تو هستم.
Sounds good
خوب به نظر میرسد / مناسب است و من با آن موافق هستم.
Let’s wrap it up
جمعبندی کنیم / کار را تمام کنیم و به نتایج آن برسیم.
I’m not feeling well
حال خوبی ندارم / احساس بیماری میکنم و آماده نیستم.
By the way
راستی / به هر حال (برای اضافه کردن یک نکته جدید به بحث).
Take your time
خوش بگذران / عجله نکن و کارهایت را به آرامی انجام بده.
You bet
مطمئناً! / حتماً! و کاملاً موافقم.
Let’s get started
بیایید شروع کنیم / وقت آن است که کار را آغاز کنیم.
اصطلاحات بامزه در زبان انگلیسی و اصطلاحات کوتاه انگلیسی
Bite the bullet
با شرایط دشوار روبرو شدن / قبول کردن وضعیتی ناخوشایند به خاطر ضرورت.
When pigs fly
وقتی خوکها پرواز کنند / چیزی که هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
Cat got your tongue
آیا زبانت بند آمده؟ / چرا هیچ چیزی نمیگویی؟
Kick the bucket
مردن / زمانی که کسی فوت میکند به طور غیررسمی گفته میشود.
Piece of cake
خیلی آسان / به سادگی و بدون هیچ زحمتی انجام دادن.
Break the ice
یخها را شکستن / ایجاد فضایی راحت و دوستانه برای شروع مکالمه.
Hold your horses
صبر کن / عجله نکن و آرام باش.
Couch potato
آدم تنبل / کسی که تمام وقت را روی مبل نشسته و کم تحرک است.
Throw in the towel
تسلیم شدن / کنار گذاشتن تلاش برای شکست خوردن.
Let the cat out of the bag
راز را فاش کردن / اطلاعاتی را که نباید گفته شود به اشتراک گذاشتن.
Feeling under the weather
حال خوبی نداشتن / احساس بیماری یا کسالت کردن.
You can’t have your cake and eat it too
نمیتوانی هم کیک داشته باشی و هم آن را بخوری / نمیتوانی همزمان دو چیز متضاد را داشته باشی.
The ball is in your court
نوبت شماست / اکنون این شما هستید که باید تصمیم بگیرید یا عمل کنید.
Curiosity killed the cat
کنجکاوی باعث دردسر میشود / جستجوی اطلاعات میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد.
Hit the hay
به خواب رفتن / زمانی که فرد میخواهد بخوابد.
In hot water
در دردسر / زمانی که کسی به مشکل افتاده است.
A fish out of water
در یک موقعیت نامناسب بودن / وقتی کسی در یک محیط ناآشنا یا ناراحتکننده احساس راحتی نمیکند.
Not my cup of tea
چیز مورد علاقه من نیست / علاقهمند نبودن به چیزی.
Barking up the wrong tree
درگیر اشتباه بودن / به اشتباه به سمت چیزی یا کسی شکایت کردن.
Spill the beans
راز را فاش کردن / اطلاعات مخفی را بدون قصد، به اشتراک گذاشتن.
اصطلاحات رستورانی در زبان انگلیسی
Table for two
میزی برای دو نفر / درخواست میزی برای نشستن دو نفر در رستوران.
Can I get the menu, please
لطفاً منو را بدهید؟ / درخواست منوی غذا از گارسون.
I’d like to make a reservation
میخواهم یک رزرو انجام دهم / درخواست برای رزرو یک میز در رستوران.
What are today’s specials
ویژههای امروز چیست؟ / پرسش درباره غذاهای مخصوص که در آن روز عرضه میشود.
I have a food allergy
من حساسیت غذایی دارم / اطلاعرسانی به گارسون درباره حساسیت به یک ماده غذایی خاص.
Can I see the wine list
میتوانم لیست نوشیدنیها را ببینم؟
I’d like to order this dish
میخواهم این غذا را سفارش دهم / بیان درخواست برای سفارش یک غذا خاص.
Can I get this to go
میتوانم این را به صورت بیرونبر بگیرم؟ / درخواست برای بستهبندی غذا جهت مصرف در خارج از رستوران.
The bill, please
لطفاً صورتحساب را بدهید / درخواست برای دریافت صورتحساب.
Is service included
آیا انعام در آن گنجانده شده است؟ / پرسش درباره اینکه آیا انعام در قیمت غذا شامل میشود یا خیر.
Can I get a refill
میتوانم دوباره پر کنم؟ / درخواست برای داشتن بیشتر از نوشیدنی.
What do you recommend
چه چیزی را پیشنهاد میکنید؟ / پرسش درباره غذاهای محبوب یا معتبر در منو.
I’d like it medium rare
میخواهم آن را نیمپز بپزید / اشاره به نحوه پختن گوشتی که کمی خام در وسط باشد.
That’s too spicy for me
این برای من خیلی تند است / اشاره به اینکه یک غذا خیلی تند است و نمیتوان آن را خورد.
Can I get this without nuts
میتوانم این غذا را بدون مغزها بگیرم؟ / درخواست برای حذف مغزها از یک غذای خاص به خاطر حساسیت غذایی.
Do you have vegetarian options
آیا گزینههای vegetarian دارید؟ / پرسش درباره غذاهای مناسب برای گیاهخواران.
I’d like to split the bill
میخواهم صورتحساب را تقسیم کنیم / درخواست برای تقسیم هزینه غذا میان چند نفر.
Can I get a doggy bag
میتوانم یک کیسه برای باقیمانده غذا بگیرم؟ / درخواست برای بستهبندی باقیمانده غذا برای بردن به خانه.
This is on the house
این مهمان ماست / زمانی که رستوران به مهمانان یک غذا یا نوشیدنی رایگان ارائه میدهد.
I’m ready to order
آمادهام برای سفارش / بیان اینکه شخص میخواهد سفارش خود را ثبت کند.
اصطلاحات با رنگ در زبان انگلیسی
Feeling blue
احساس ناراحتی کردن / زمانی که شخص احساس غم یا افسردگی میکند.
Once in a blue moon
به ندرت / زمانی که چیزی بسیار کم اتفاق میافتد.
Green with envy
از حسادت سبز شدن / اشاره به حسادت شدید نسبت به دیگران.
Black sheep
عضو نامناسب خانواده / فردی که در یک گروه یا خانواده متفاوت یا غیرقابل قبول است.
Caught red-handed
در حال ارتکاب جرم دستگیر شدن / وقتی که در حال انجام کار ناپسند یا غیرقانونی دیده میشود.
In the pink
در وضعیت بسیار خوب / اشاره به سلامتی یا وضعیت مثبت.
Paint the town red
جشن و شادی کردن / به طور غیر رسمی به تفریح و خوشگذرانی در شب اشاره دارد.
Seeing red
عصبانی شدن / زمانی که شخص به شدت عصبانی میشود.
White lie
دروغ بیضرر / دروغی که برای جلوگیری از آزار یا آسیب به کسی گفته میشود.
Green light
چراغ سبز / مجوز برای شروع یا ادامه کار.
Black and white
واضح و روشن / اشاره به آشکاری یا دوگانگی در یک موضوع.
Red tape
مقررات بوروکراتیک / فرآیندهای اداری پیچیده و خستهکننده.
In the red
در حالت زیانده بودن / زمانی که یک کسب و کار یا شخص بیشتر از درآمدش هزینه میکند.
Yellow-bellied
ترسو / اشاره به فردی که از مواجهه با چالشها میترسد.
Gray area
منطقه مبهم / موضوع یا وضعیتی که در آن قوانین مشخص نیست و نمیتوان به راحتی تصمیمگیری کرد.
Red herring
موضوعی که حواس را پرت میکند / چیزی که به اشتباه توجه را جلب میکند و هدف اصلی را پوشش میدهد.
Golden opportunity
فرصت طلایی / یک فرصت بسیار عالی که نباید از دست برود.
Tickled pink
بسیار خوشحال و شاد / اشاره به شادی شدید و خوشایند.
Black out
عدم هوشیاری / زمانی که فرد به طور ناگهانی هوشیاری خود را از دست میدهد.
White knight
ناجی / فردی که به کمک دیگران میآید یا برای نجات از مشکلات وارد عمل میشود.
اصطلاحات بین جوانان در زبان انگلیسی – اصطلاحات انگلیسی خفن
Lit
فوقالعاده / زمانی که چیزی بسیار خوب یا هیجانانگیز است و همهچیز در آنجا شلوغ و زنده است.
Salty
عصبی یا آزرده / زمانی که کسی از چیزی ناراحت است و به طوری منفی واکنش میدهد.
Savage
بیرحم یا با وحشت / اشاره به رفتار یا اظهار نظری که بیپروا و جسورانه است.
Flex
قدرتنمایی کردن یا به رخ کشیدن / نشان دادن ثروت یا موفقیت به دیگران.
Ghosting
ناپدید شدن / قطع کردن ارتباط با کسی به طور ناگهانی و بدون توضیح.
Bae
عشق یا دوستدختر/دوستپسر / اصطلاح محبتآمیز برای اشاره به معشوق یا فرد مورد علاقه.
FOMO – Fear of Missing Out
ترس از از دست دادن فرصتها / احساس نگرانی از اینکه ممکن است در یک رویداد جذاب شرکت نکنید.
Tea
شایعات و اخبار داغ / گفتگو درباره وضعیت یا شایعات موجود درباره دیگران.
Bet
موافقت یا تایید / زمانی که کسی چیزی میگوید و شما با کمال میل پاسخ میدهید.
Spill the tea
شایعات را فاش کردن / گفتن اطلاعات داغ یا چالشبرانگیز درباره فرد دیگری.
Snatched
فوقالعاده خوب به نظر آمدن / زمانی که کسی در ظاهر خود بسیار جذاب یا شیک باشد.
Vibe
احساس یا جو / اشاره به حال و هوای محیط یا حالت روحی افراد.
Savvy
باهوش و دانا / اشاره به فردی که دارای درک و استراتژی خوبی است.
Lit AF
بسیار فوقالعاده.
Slay
موفق شدن یا درخشیدن / به معنای انجام کارها به بهترین نحو یا جلوه دادن جذابیت.
Mood
حالت روحی / اصطلاحی برای اشاره به حالتی که کسی در حال حاضر احساس میکند.
YOLO – You Only Live Once
فقط یک بار زندگی میکنی / ایدهای که تأکید میکند باید از زندگی به طور کامل لذت برد.
RIP
استراحت در صلح / اشاره به فردی که فوت کرده، به شیوهای غیررسمی.
Dab
حرکتی معروف در فرهنگ جوانان / حرکتی که معمولاً در هنگام ابراز شادی یا جشن گرفتن انجام میشود.
Ship
حمایت یا انتظار برای رابطه بین دو فرد / وقتی که کسی دعا میکند دو نفر با هم باشند یا عاشق هم شوند.
اصطلاحات مربوط به حیوانات در زبان انگلیسی
A leopard can’t change its spots
وقتی که یک شخص نمیتواند تغییر کند / به معنای اینکه فردی نمیتواند ذات یا رفتار خود را تغییر دهد.
Let the cat out of the bag
راز را فاش کردن / اشاره به زمانی که اطلاعاتی که نباید گفته میشد، غیرارادی بیان میشود.
Wild goose chase
پیگیری بیهوده یا بیفایده / تلاش برای دستیابی به چیزی که همیشه دور از دسترس است.
Birds of a feather flock together
افراد مشابه با هم جمع میشوند / افرادی با شخصیتها یا علایق مشابه تمایل دارند دور هم جمع شوند.
Don’t count your chickens before they hatch
زودتر از موعد از چیزی مطمئن نباشید / نباید روی نتیجهگیری قبل از وقوع یک واقعه حساب کنید.
Curiosity killed the cat
کنجکاوی میتواند خطرناک باشد / از پرسوجو و جستجوی اطلاعات بیش از حد میتواند به مشکلاتی منجر شود.
The early bird catches the worm
پرنده زودرس کرم را میگیرد / اشاره به اینکه افرادی که زودتر اقدام میکنند، موفقترند.
A fish out of water
در یک موقعیت نامناسب قرار داشتن / زمانی که کسی در محیطی احساس راحتی نمیکند.
Dog eat dog world
دنیای رقابتی و بیرحم / اشاره به جامعهای که در آن افراد بدون توجه به دیگران به دنبال منافع شخصی خود هستند.
Get someone’s goat
کسی را عصبانی یا ناراحت کردن / به طور غیرمستقیم باعث ناراحتی دیگران شدن.
A dark horse
فردی با تواناییهای غیرمنتظره / کسی که در ابتدا توجه کمتری جلب میکند اما در واقع استعداد یا توانایی خاصی دارد.
Cat’s pajamas
چیزی عالی یا فوقالعاده / به معنای چیزی که بسیار معتبر و جالب است.
Hold your horses
صبر کن / عجله نکن و آرام باش.
Horsing around
شوخی و سرگوشی کردن / رفتار غیر جدی یا چرت و پرت گفتن.
Every dog has its day
هر کسی یک روز شانس و موفقیت دارد / هر فردی یک فرصت برای درخشیدن خواهد داشت.
Like a bull in a china shop
بیدقت و خشن بودن / به معنای فردی که در یک موقعیت حساس، به شدت آسیبزننده عمل میکند.
Sitting duck
هدف آسان / کسی که به راحتی مورد حمله یا آسیب قرار میگیرد.
Monkey business
کارهای بیفایده یا بیمعنی / اشاره به رفتارهای غیر جدی و بیاهمیت.
Otterly ridiculous
کاملاً احمقانه / به معنای چیزی که به شدت مضحک و غیرمنطقی است.
Pigging out
زیادهروی در غذا خوردن / اشاره به موقعیتی که فرد به شدت و بیموقع غذا میخورد.
اصطلاحات با غذا در زبان انگلیسی
Bite off more than you can chew
بیشتر از حد توان خود بار بر داشتن / به معنای قبول کردن مسئولیتهایی که فراتر از تواناییهای شما است.
Bite the bullet
با شرایط دشوار روبرو شدن / به معنای پذیرفتن وضعیتی ناخوشایند به خاطر ضرورت.
The bigger they are, the harder they fall
هر چه بزرگتر باشند، سقوط سختتری دارند / به معنای اینکه افراد قدرتمند یا بزرگ در شکست و سقوطشان آسیب بیشتری خواهند دید.
Too many cooks spoil the broth
تعداد زیاد آشپزها باعث خراب شدن غذا میشود / به معنای اینکه اگر افراد زیادی در یک پروژه دخیل باشند، ممکن است نتیجه کار خراب شود.
Piece of cake
خیلی آسان / به سادگی و بدون زحمت انجام دادن.
Spill the beans
راز را فاش کردن / به معنای لو دادن اطلاعاتی که باید محفوظ بماند.
Sweeten the deal
شرایط را بهتر کردن / به معنای اضافه کردن مزایا برای جذابتر کردن یک پیشنهاد.
Couch potato
آدم تنبل / کسی که تمام وقت را روی مبل نشسته و کم تحرک است.
Take something with a grain of salt
با احتیاط و تردید عمل کردن / به معنای اینکه نباید به چیزی به طور کامل اعتماد کرد.
Egg on your face
خجالتزده شدن / به معنای اینکه به خاطر یک اشتباه یا خطا شرمنده شدهاید.
Put all your eggs in one basket
همهی امیدها را روی یک گزینه متمرکز کردن / به معنای ریسک کردن در یک حوزه و نادیده گرفتن دیگر گزینهها.
Make a meal out of something
از چیزی مسئله بسازی / به معنای بزرگنمایی در یک موقعیت یا مشکل جزئی.
Full plate
مشغول بودن به کارهای زیاد / به معنای داشتن مسئولیتها و کارهای فراوان.
Like two peas in a pod
شبیه به هم / به معنای دو نفر که بسیار به یکدیگر شبیه هستند یا با هم هماهنگ هستند.
Have your cake and eat it too
نمیتوانی هم کیک داشته باشی و هم آن را بخوری / به معنای اینکه نمیتوانی همزمان دو چیز متضاد را داشته باشی.
Nutty as a fruitcake
دیوانه ولی بامزه / به معنای کسی که کمی غیر عادی یا دیوانه است اما به شکلی جذاب و بامزه.
Go bananas
دیوانه شدن / به معنای از کوره در رفتن یا هیجانزده شدن به شکل افراطی.
In a pickle
در یک مشکل یا شرایط دشوار بودن / به معنای قرار گرفتن در یک وضعیت سخت و پیچیده.
Bring home the bacon
کسب درآمد کردن / به معنای به دست آوردن درآمد برای تامین مخارج.
Sour grapes
عذر و بهانه آوردن / به معنای اینکه کسی از چیزی که نمیتواند داشته باشد انتقاد کند.
اصطلاحات مربوط به عشق در زبان انگلیسی
Falling in love
عاشق شدن / به معنای شروع کردن به احساس عشق به یک شخص خاص.
Heart skipped a beat
قلبم تندتر زد / زمانی که شخصی از شدت هیجان یا خوشحالی به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد.
Love at first sight
عشق در نگاه اول / به معنای عاشق شدن فوراً و به محض دیدن کسی.
Match made in heaven
جفتافریدهی خدا / به معنای دو نفر که بهطور خاص برای یکدیگر ساخته شدهاند و به خوبی با هم هماهنگ هستند.
Head over heels in love
دیوانهوار عاشق شدن / اشاره به شدت عشق و احساسات عمیق.
Love is in the air
عشق در فضا است / به معنای حال و هوای عاشقانه و احساسات مثبت در یک مکان.
Break someone’s heart
دل کسی را شکستن / به معنای آسیب رساندن به احساسات کسی، به ویژه در یک رابطه عاطفی.
A match made in heaven
جفتی که به طور ویژه با هم سازگارند / اشاره به دو نفر که خیلی خوب با هم هماهنگ هستند و رابطه موفقی دارند.
Puppy love
عشق نوجوانانه / به معنای احساساتی عاطفی و عاشقانه که در سنین جوانی بروز میدهد، معمولاً کمعمق و زودگذر.
Lovebirds
عاشقان / به معنای دو نفر که بسیار عاشقپیشه و وابسته به یکدیگر هستند.
To have a crush on someone
به کسی علاقه داشتن / به معنای داشتن احساس عاشقانه به یک نفر به صورت غیررسمی.
Two peas in a pod
دو نفر که بسیار شبیه به هم هستند / به معنای اینکه دو نفر بسیار با هم همخوانی دارند و به هم نزدیک هستند.
To sweep someone off their feet
کسی را به شدت تحت تأثیر قرار دادن / به معنای عاشق کردن یا جذب کردن کسی به طور فوری و قوی.
Love triangle
مثلث عشق / به معنای یک رابطه عاشقانه پیچیده که سه نفر درگیر آن هستند.
On cloud nine
در اوج شادی بودن / به معنای بسیار خوشحال و راضی بودن به خاطر عشق.
Heartfelt
از صمیم قلب / به معنای احساسات عمیق و صادقانه در ابراز عشق.
Take the plunge
اقدام به شروع یک رابطه جدی / به معنای پیوستن به یک رابطه عمیق و پایدار پس از مدتی تردید.
Love is blind
عشق نابینا است / به معنای اینکه عشق به فرد باعث میشود که عیوب و مشکلات او نادیده گرفته شوند.
A love-hate relationship
رابطهای با احساسات متضاد / به معنای رابطهای که در آن عشق و دشمنی به صورت همزمان وجود دارد.
To be head over heels
به شدت عاشق بودن / زمانی که احساسات عاشقانه به شدت غالب بر فرد هستند.
اصطلاحات مربوط به زمان در زبان انگلیسی
Time flies
زمان میگذرد / به معنای اینکه زمان بسیار سریع سپری میشود و این حس را میدهد که زمان به سرعت میگذرد.
A stitch in time saves nine
به معنای اینکه انجام یک کار به موقع میتواند از بروز مشکلات بزرگتر در آینده جلوگیری کند.
Keep up with the times
با زمان پیش رفتن / به معنای همگام بودن با تغییرات و پیشرفتهای جدید در جامعه.
Time is money
زمان، پول است / به معنای اینکه زمان ارزش زیادی دارد و هر دقیقه از آن ممکن است به معنای از دست دادن فرصتهای مالی باشد.
Kill time
وقت گذرانی کردن / به معنای انجام فعالیتهایی برای پر کردن زمان و جلوگیری از بیحوصلگی.
Just in time
در آخرین لحظه / به معنای انجام کاری دقیقا در زمانی که نیاز است، اما نه زودتر.
Make time for someone
برای کسی وقت گذاشتن / به معنای تخصیص زمان برای ملاقات یا ارتباط با فردی بهخصوص.
Time will tell
زمان نشان خواهد داد / به معنای اینکه تنها زمان میتواند حقیقت یا نتایج یک موقعیت را مشخص کند.
On borrowed time
در زمانی قرضی زندگی کردن / به معنای اینکه فردی در شرایط خطرناک قرار دارد و پیشبینی میشود که وضعیت نمیتواند برای مدت طولانی ادامه یابد.
Time and tide wait for no man
زمان و جزر و مد برای هیچکس صبر نمیکنند / به معنای اینکه زمان به هیچکس منتظر نمیماند و باید از آن بهرهبرداری کرد.
A matter of time
موضوعی مربوط به زمان / به معنای اینکه وقوع یک اتفاق فقط موضوع زمان است و به زودی اتفاق خواهد افتاد.
In the nick of time
در دقیقه نود / به معنای اینکه چیزی درست در آخرین لحظه انجام میشود.
Behind the times
از زمان عقب ماندن / به معنای اینکه کسی یا چیزی قدیمی یا غیرمدرن است و نمیتواند با پیشرفتهای جدید همگام باشد.
Out of time
وقت تمام شده / به معنای اینکه زمان برای انجام یک کار به پایان رسیده است.
Time after time
بارها و بارها / به معنای تکرار یک عمل یا رویداد در طول زمان.
Time to face the music
وقت مواجهه با عواقب / به معنای زمان پذیرش عواقب عمل یا تصمیمات غلط.
A time and place for everything
هر چیزی زمان و مکان خود را دارد / به معنای اینکه برای هر عمل یا رفتار مناسب، زمان و مکان خاصی وجود دارد.
Temporarily out of service
بهطور موقت خارج از سرویس / به معنای اینکه یک چیز یا فرد برای مدت کوتاهی در دسترس نیست.
Time is of the essence
زمان حیاتی است / به معنای اینکه زمان برای یک عمل خاص بسیار مهم و تعیینکننده است.
Mark my words
به حرفهای من توجه کن / به معنای اینکه شخصی به کسی هشدار میدهد یا پیشبینی میکند که یک اتفاق مهم خواهد بود.
اصطلاحات انگلیسی رایج در فارسی
How are you
حال شما چطور است؟
Thank you
متشکرم
You’re welcome
خواهش میکنم
Excuse me
ببخشید.
I’m sorry
معذرت میخواهم.
Let’s go
برویم.
What’s up
چه خبر؟
Goodbye
خداحافظ.
Nice to meet you
خوشبختم از آشنایی.
See you later
بعداً میبینمت.
Take care
مراقب باش.
Have a good day
روز خوبی داشته باشی.
I don’t understand
نمیفهمم.
Can you help me
میتوانی به من کمک کنی؟
I love you
دوستت دارم.
I’m hungry
گرسنهم است.
I’m tired
خستهام
What time is it
ساعت چنده؟
I’m busy
مشغولم.
Let’s take a break
بیایید استراحت کنیم
نتیجه گیری در مورد رایج ترین اصطلاحات انگلیسی
اصطلاحات و عبارات به ما کمک میکنند احساسات، تجربیات و افکار خود را به شکلی زیبا و موثر منتقل کنیم. موضوعاتی مانند عشق، زمان، غذا، اعداد و حیوانات هر کدام دنیایی از اصطلاحات جذاب و معنادار را در خود جای دادهاند که نه تنها کلام ما را غنیتر میکند، بلکه فرهنگ و هویت ما را نیز منعکس میسازد.
از اصطلاحاتی مثل “Love at first sight” و “Time flies” که احساسات عمیق و لحظات فراموشنشدنی را به تصویر میکشند، تا عباراتی مانند “A penny for your thoughts” و “Piece of cake” که زندگی روزمره را به سادگی و جذابیت بیشتری میآورند، هر کدام دنیایی از معنا و نکات فرهنگی در خود دارند.
در نهایت، یادگیری و استفاده از این اصطلاحات میتواند راهی برای ابراز خود و همدلی با دیگران باشد. بنابراین، هر بار که به یکی از این عبارات برمیخورید، به یاد داشته باشید که این اصطلاحات نماد تفکرات، احساسات و فرهنگهای غنیای هستند که به زندگی ما رنگ و لطافتی ویژه میبخشند. بیایید از این ابزارهای زبانی بهرهبرداری کنیم و گفتوگوهای خود را جالبتر و معنادار تر سازیم! رایج ترین اصطلاحات انگلیسی که شما با آن آشنا هستید را برای ما بنویسید.